تأمیدلغتنامه دهخداتأمید. [ ت َءْ ] (ع مص ) بیان کردن غایت و حد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تأمیتلغتنامه دهخداتأمیت . [ ت َءْ ] (ع مص ) اندازه کردن و تخمین زدن . (از اقرب الموارد). اندازه کردن و حزر نمودن . (از ناظم الاطباء).
طامثلغتنامه دهخداطامث . [ م ِ ] (ع ص ) زن حائض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زن بی نماز. زن خون دیده . زن لک دیده . زن قاعده شده . زن حیض افتاده . ج ، طُمُث و طوامث .
طامذلغتنامه دهخداطامذ. [ م ِ ] (اِخ ) به گمان من یکی از قرای اصفهان است . (انساب سمعانی برگ 364 «الف »). و صاحب مراصدالاطلاع ذیل طامذه آرد: دهی است از دهات اصفهان .
تمتلغتنامه دهخداتمت . [ ت َم ْ م َ ] (ع فعل ) کلمه ٔ فعل مأخوذاز تازی که در آخر کاری گویند و یا در آخر نامه نویسند یعنی تمام شد و به انجام رسید. (ناظم الاطباء).