تایقلغتنامه دهخداتایق . [ ی ِ ] (ع ص ) شایق و آرزومند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). نعت است از توق . (منتهی الارب ) : آب را بستود و او تایق نبودرخ درید و جامه ، او عاشق نبود. مولوی .رجوع به تائق شود.
عوارض اقامتhotel tax, bed tax, resort tax, room taxواژههای مصوب فرهنگستانمالیاتی که دولت محلی یا مرکزی یا سازمانی دیگر برای افزایش درآمد یا توسعه و بهبود زیرساختهای گردشگری از بازدیدکنندگان بابت اقامتشان دریافت میکند
تاق تاقلغتنامه دهخداتاق تاق . (اِ صوت ) تاغ تاغ . آواز بلند نعل کفش و نعل اسب گاه رفتن . آواز برهم خوردن چیزی .
طاق طاقلغتنامه دهخداطاق طاق . (اِ صوت ) حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامه ٔ شسته ٔ گازران بر سنگ و جز آن : گه ز طاق طاق گردنها زدن طاق طاق جامه کوبان ممتهن .مولوی .
تایقورلغتنامه دهخداتایقور. (اِخ ) (... میرزا) از امراء و بزرگان دربار شاه اسماعیل صفوی بود که در تاریخ 923 هَ .ق . مأمور آوردن امیر سلطان (والی خراسان ) بدرگاه گشت . رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص <span class="hl" dir="
تایقورلغتنامه دهخداتایقور. (اِخ ) (... میرزا) از امراء و بزرگان دربار شاه اسماعیل صفوی بود که در تاریخ 923 هَ .ق . مأمور آوردن امیر سلطان (والی خراسان ) بدرگاه گشت . رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 4 ص <span class="hl" dir="