تباهثلغتنامه دهخداتباهث . [ ت َ هَُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را به گشاده روئی . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تباعتلغتنامه دهخداتباعت . [ ت َ ع َ ] (ع مص ) تباعة. دنباله روی : حکم سلطان را انقیاد نمودند و بطاعت و تباعت دست بصفقه ٔ بیعت یازیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 339). بشرایط تباعت و استمرار بر قض
تباعدلغتنامه دهخداتباعد. [ ت َ ع ُ ] (ع مص )از یکدیگر دور شدن . (زوزنی ). دور شدن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). از همدیگر دور شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). ضد تقارب . (اقرب الموارد). دوری . (ناظم الاطباء). || دور از حقیقت . دوراز واقع. دروغ گونه : نظم