تبذرلغتنامه دهخداتبذر. [ ت َ ب َذْ ذُ ] (ع مص ) تبذر چیزی از دست کسی ؛ پراکنده شدن آن . (از اقرب الموارد) : چو عمر دادی دنیا بده که خوش نبودبصد خزینه تبذر بدانگی استقصا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 5).</p
تبذیرلغتنامه دهخداتبذیر. [ ت َ ] (ع مص ) پراکندن مال به اسراف . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مال به اسراف نفقه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مال بسیار نفقه کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بی اندازه خرج کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هو تفریق
تبذیر کردنلغتنامه دهخداتبذیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ولخرجی کردن . اسراف کردن . باددستی کردن . گزاف خرجی کردن . رجوع به تبذیر و تبذر و اسراف شود.
استقصاءلغتنامه دهخدااستقصاء.[ اِ ت ِ ] (ع مص ) جهد تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). کوشش تمام کردن . (منتهی الارب ). سعی و کوشش بسیار. (غیاث ). || طلب نهایت چیزی کردن . (غیاث ). || به نهایت چیزی رسیدن . (منتهی الارب ) (غیاث ). تقصی . به غایت رسیدن . به پایان رسیدن . به قصوای امری رسیدن
مستبذرلغتنامه دهخدامستبذر. [ م ُ ت َ ذِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبذار. شتابنده رو. (منتهی الارب ). شتابنده رو و درگذرنده ٔ رسا. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استبذار شود.