تبرئه کردنلغتنامه دهخداتبرئه کردن . [ ت َ رِ ءَ / ءِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بی گناه شمردن . پاک شمردن . منزه کردن کسی را از تهمت . پاک ساختن کسی را از شبهه . مبرا ساختن کسی را از افتراء. رجوع به تبرئه و دیگر ترکیبهای آن شود.
تبرئه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات تبرئه کردن، بریالذمه کردن، آزاد کردن، امان دادن معاف کردن، حمایت کردن، بخشیدن ادا کردن، لغو کردن
طبریهلغتنامه دهخداطبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) (قضای ...) قضائی است در جهت شرقی سنجاق عکا از ولایت بیروت ، از طرف شمال به قضای صفد از سمت مغرب به دو قضای ناصره و جنین ، و از جانب جنوب بقضای سلط، و از سوی مشرق به سنجاق شام از ولایت سوریه محدود می شود. و 38
طبریهلغتنامه دهخداطبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) جایگاهی است از نواحی دیاربکر. (نخبةالدهر دمشقی ص 192).
طبریهلغتنامه دهخداطبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) دهی است بواسط. طبری منسوب به آن است . (منتهی الارب ). ابوبکربن محمدبن موسی گفته است : طبریه نیز جایگاهی است در واسط. (معجم البلدان ج 5 ص 27).
طبریهلغتنامه دهخداطبریه . [ طَ ب َ ری ی َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز قضائی است در سنجاق عکا از ولایت بیروت ، واقع در 43هزارگزی مشرق عکا و در ساحل دریاچه ای موسوم به همین اسم . 3500 تن جمعیت دارد که دو ثلثش یهودی است ، سوری ویران ، ی
تبرئه حاصل کردنلغتنامه دهخداتبرئه حاصل کردن . [ت َ رِ ءَ / ءِ ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تبرئه جستن . رجوع به تبرئه جستن و تبرئة و دیگر ترکیب های آن شود.
تبرئهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات برئه، تبرّی، تبرّا، برائت، رفع اتهام، بیگناهی معافیت، آزادسازی، عفو، برائت ذمه، حمایت تسویه، تهاتر، مفاصا امان
تبرئهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات برئه، تبرّی، تبرّا، برائت، رفع اتهام، بیگناهی معافیت، آزادسازی، عفو، برائت ذمه، حمایت تسویه، تهاتر، مفاصا امان