تبرکاتلغتنامه دهخداتبرکات . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع اِ) ج ِ تبرک . برکت ها و میمنت ها. (ناظم الاطباء). || فراخیها و فراوانی ها. || کردارهای نیک . (ناظم الاطباء).
تبرقطلغتنامه دهخداتبرقط. [ ت َ ب َ ق ُ ] (ع مص ) بر پشت افتادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صاحب نشوء اللغه «تقرطب »را مرادف این کلمه آورده و گوید که قلب تبرقط است . (نشوءاللغه ص 17). || تبرقط شتر؛ متفرق شدن شتران در چرا.
greetingدیکشنری انگلیسی به فارسیتبریک، سلام، درود، خوشامد، تبریکات، خوش آمد، احترام، تهنیت، خوش باش، برخورد، سلام کننده
تحيةدیکشنری عربی به فارسیاحترام , درود , سلا م , سلا م کننده , احترام کننده , تبريک , تبريکات , تهنيت , تعارف , سلا م اول نامه , احترام نظامي , سرلا م کردن , سلا م دادن , تهنيت گفتن