تبسرلغتنامه دهخداتبسر. [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) خواستن حاجت را در غیر وقت آن ... (اقرب الموارد) (از قطر المحیط). پیش از وقت خواستن حاجت . (تاج العروس ج 3 ص 41) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تفحص کردن . (منتهی الارب ) (ن
تبشرلغتنامه دهخداتبشر.[ ت ُ ب ُش ْ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ تبشرة، مرغی است که آن راصفاریه هم گویند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
تبشیرلغتنامه دهخداتبشیر. [ ت َ ] (ع مص ) خبری دادن که در آن شادمانی بود. (تعریفات جرجانی ). مژدگان دادن . (تاج المصادر بیهقی ). مژدگانی دادن . (زوزنی ). مژده دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء).
مُنذِرٌفرهنگ واژگان قرآنبيم دهنده (از انذار به معني خبر دادن از چيزي است که در آن تخويف(ترساندن) باشد ، همچنانکه تبشير به معناي اخبار از چيزي است که در آن مسرت باشد . ويا انذار به معناي اعلام خطر است )
تبشیرلغتنامه دهخداتبشیر. [ ت َ ] (ع مص ) خبری دادن که در آن شادمانی بود. (تعریفات جرجانی ). مژدگان دادن . (تاج المصادر بیهقی ). مژدگانی دادن . (زوزنی ). مژده دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء).
تبشیرلغتنامه دهخداتبشیر. [ ت َ ] (ع مص ) خبری دادن که در آن شادمانی بود. (تعریفات جرجانی ). مژدگان دادن . (تاج المصادر بیهقی ). مژدگانی دادن . (زوزنی ). مژده دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء).