لغتنامه دهخدا
تبسط. [ ت َ ب َس ْ س ُ ] (ع مص ) تبسط در شهرها؛ عبور کردن در طول و عرض آنها. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). در شهرها رفتن به هر سوی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کشیده شدن و امتداد یافتن روز. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). امتداد. (فرهنگ نظام ). || گستاخ وار