تبعیض قیمتprice discriminationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن فروشنده کالای خود را به گروههای مختلف خریداران به قیمتهای متفاوت عرضه میکند
پردیس طبیعت،پارک طبیعتnature parkواژههای مصوب فرهنگستانپردیسی که جاذبة اصلی آن گیاگان و زیاگان موجود در آن است
تبحثلغتنامه دهخداتبحث . [ت َ ب َح ْ ح ُ ] (ع مص ) کاویدن و تفتیش کردن از چیزی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تبعضلغتنامه دهخداتبعض . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) پاره پاره شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بعض بعض شدن . (زوزنی ). بهره بهره گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه شدن . (آنندراج ). جزٔجزء شدن . (از قطر المحیط). || (اصطلاح فقهی ) خیار تبعض صفقه ؛ و آن چنان است که عقد بیع نسبت بق
تبعتلغتنامه دهخداتبعت . [ ت َب ِ ع َ ] (ع اِ) تبعة. عاقبت بد : خواجه بدیوان وزارت آمد و احمد را بخواندند سخت بترسید از تبعتی دیگر که بدو بازخورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 268 و چ فیاض ص 267). بعجب بماندم
تبعثلغتنامه دهخداتبعث . [ ت َ ب َع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن و روان شدن : تبعث منه الشعر و غیره ؛ برآمد و روان شد. (منتهی الارب ).برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی . (ناظم الاطباء).
تبعیضلغتنامه دهخداتبعیض . [ ت َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (زوزنی ) جزٔجزء کردن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بهره بهره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). تقسیم به اجزاء نمودن . (فرهنگ نظام ). تقسیم و جدا کردن بعضی را ازبعضی . (ناظ
تبعیضdiscriminationواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیشداوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی
تبعیضلغتنامه دهخداتبعیض . [ ت َ ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (زوزنی ) جزٔجزء کردن چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). بهره بهره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حصه حصه کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). تقسیم به اجزاء نمودن . (فرهنگ نظام ). تقسیم و جدا کردن بعضی را ازبعضی . (ناظ
تبعیضdiscriminationواژههای مصوب فرهنگستانبرخورد غیرعادلانۀ ناشی از پیشداوری و تعصب نسبت به برخی افراد براساس معیارهای قومی و جنسی و نژادی و دینی