لغتنامه دهخدا
درشتی کردن . [ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تندی کردن . مفالطت کردن . پرخاش کردن . تشدد کردن . بسختی و تندی رفتار کردن . (ناظم الاطباء). سختی کردن . خشونت کردن . سخت گرفتن . سختگیری کردن . تَبکیت . تَغلیظ. تَقریع. (منتهی الارب ). عُنف . (دهار). غلظة. (ترجمان القرآن جرجانی ). کَی