تبنگلغتنامه دهخداتبنگ . [ ت َ ب َ ] (اِ) طبقی باشد پهن و بزرگ از چوب ساخته که بقالان اجناس در آن کنند. (برهان ) (از ناظم الاطباء). طبق پهن حلوائیان و نان بایان . (فرهنگ رشیدی ). طبقی باشد پهن و بزرگ از چوب که بقالان اجناس از قبیل نان یا حلوا و غیره در آن کرده بر سر نهاده در کوچه و بازار بگردن
تبنیلغتنامه دهخداتبنی . [ ] (اِخ ) (مطلع کردن ) مردی که ادعای سلطنت کرده با عمری جنگید و تخمیناً نصف قوم را بطرف خود کشانید لکن بالاخره فراری گردیده گویا کشته شد. (اول پادشاهان 16:21 و 22) (ق
تبنیلغتنامه دهخداتبنی . [ ت َ ب َن ْ نی ] (ع مص از: «ب ن و») پسر خواندن . (زوزنی ) (آنندراج ). کسی را به پسری گرفتن . (مجمل اللغه ). پسر گرفتن کسی را. (منتهی الارب ).پسر گفتن کسی را و یا پسر خواندن او را. (از ناظم الاطباء). || (از: «ب ن ی ») چهار زانو نشستن زن و فراخ کردن هر دو پا را از فربهی
تبنیلغتنامه دهخداتبنی . [ ت ِ ] (ص نسبی ) آنچه برنگ کاه باشد. (از المنجد). کاهی . برنگ کاه . لون تبنی . منسوب به تبن . تبنی اللون . || (اِ) نوعی یاقوت برنگ کاه . (الجماهر ص 74).
تبنیلغتنامه دهخداتبنی . [ ت ُ نا ] (اِخ ) شهری به حوران از اعمال دمشق : فلازال قبر بین تبنی و جاسم علیه من الوسمی جود و وابل فینبت حوذاناً و عوفاً منوراًسأهدی له من خیر ماقال قائل . نابغه ٔذبیانی .(معجم البلدان ج <span cla
کفایت تبیینیexplanatory adequacyواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از کفایت در توصیف زبان یا نظریۀ عمومی زبان که با آن میتوان چگونگی دستیابی گویشور را به کفایت توصیفی در دانش زبانی توضیح داد
متغیر تبیینیexplanatory variableواژههای مصوب فرهنگستاندر همهگیرشناسی، متغیری که میتوان در آن، براساس علیت، رابطه یا پیامد مشاهدهشده را توصیف کرد
طرح بهینoptimal designواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طرح آزمایش که در آن مقادیر برگزیده برای متغیرهای تبیینی، به ویژگیهای مطلوب منجر میشوند
گفتمانشناسی انتقادیcritical discourse analysis, CDAواژههای مصوب فرهنگستاننظریهها و روشهای بررسی تبیینی گفتمان از دیدگاه فرهنگی و سیاسی و اجتماعی با هدف تعدیل مناسبات قدرت متـ . تحلیل گفتمان انتقادی
کفایت تبیینیexplanatory adequacyواژههای مصوب فرهنگستانسطحی از کفایت در توصیف زبان یا نظریۀ عمومی زبان که با آن میتوان چگونگی دستیابی گویشور را به کفایت توصیفی در دانش زبانی توضیح داد
متغیر تبیینیexplanatory variableواژههای مصوب فرهنگستاندر همهگیرشناسی، متغیری که میتوان در آن، براساس علیت، رابطه یا پیامد مشاهدهشده را توصیف کرد