تتمةلغتنامه دهخداتتمة. [ ت َ ت ِم ْ م َ ] (ع اِ) تمام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمامی چیز. (ناظم الاطباء). بقیه و آخر هر چیز. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ضمیمه و ذیل . (ناظم الاطباء). التتمة؛ مایتم ُ به الشی ٔ. (المنجد) : تتمه ٔ حال ایشان در موضع خویش گفته شود. (
تطمیحلغتنامه دهخداتطمیح . [ت َ ] (ع مص ) برداشتن اسب هر دو دست را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بلند انداختن کمیز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). انداختن . (از اقرب الموارد).
تطمعلغتنامه دهخداتطمع. [ ت َ طَم ْ م ُ ] (ع مص ) آرزومند و حریص شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
تطمیعلغتنامه دهخداتطمیع. [ ت َ ] (ع مص ) طمع افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) . امیدوار کردن و آرزومندگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به طمع آوردن کسی را. (از ذیل اقرب الموارد). ترغیب وتحریض . (ناظم الاطباء) : بوسهل زوزنی در باب خوارزمشاه آلتونتاش حیلت
ميزاندیکشنری عربی به فارسیترازو , ميزان , تراز , موازنه , تتمه حساب , برابرکردن , موازنه کردن , توازن
balanceدیکشنری انگلیسی به فارسیتعادل، توازن، ترازو، تراز، موازنه، میزان، تتمه حساب، متعادل کردن، موازنه کردن، برابر کردن
balancesدیکشنری انگلیسی به فارسیتوازن، تعادل، ترازو، تراز، موازنه، میزان، تتمه حساب، متعادل کردن، موازنه کردن، برابر کردن
وصوللغتنامه دهخداوصول . [ وُ ] (ع مص ) وصلة. صلة. رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء) : گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او. سعدی .اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصل