تثلملغتنامه دهخداتثلم .[ ت َ ث َل ْ ل ُ ] (ع مص ) رخنه دار گردیدن . (قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رخنه شدن . (زوزنی ).
تثلیملغتنامه دهخداتثلیم . [ ت َ ] (ع مص ) بسیار رخنه درافکندن . (تاج المصادر بیهقی ). رخنه کردن . (آنندراج ). رخنه کردن در آوند و شمشیر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ). رخنه کردن در آوند. (ناظم الاطباء).
تطلیملغتنامه دهخداتطلیم . [ ت َ ] (ع مص ) دست زدن بر نان تا برابر و پهن گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پاک کردن با حوله و دستمال و جز آن عرق و مانند آن را. (یادداشت مرحوم دهخدا). پاک کردن عرق از پیشانی . (از اقرب الموارد).
انفلاللغتنامه دهخداانفلال . [ اِ ف ِ] (ع مص ) رخنه شدن و شکسته گردیدن و هزیمت یافتن لشکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تثلم . (از اقرب الموارد).
متثلملغتنامه دهخدامتثلم . [ م ُ ت َ ث َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آوند یا دیوار رخنه دار. (آنندراج ). در میان سوراخ دار مانند دیوار و آوند و رخنه دار و ترک دار. و رجوع به تثلم شود. || لب شکسته و دندانه دار. || رندیده شده مانند شمشیر و آوندهای سفالین . (ناظم الاطباء).
متثلملغتنامه دهخدامتثلم . [ م ُ ت َ ث َل ْ ل ِ ] (اِخ ) زمینی است . (منتهی الارب ). نام سرزمینی است و در معلقه ٔ عنتره آمده است . (از اقرب الموارد). و رجوع به معجم البلدان شود.
متثلملغتنامه دهخدامتثلم . [ م ُ ت َ ث َل ْ ل ِ ] (ع ص ) آوند یا دیوار رخنه دار. (آنندراج ). در میان سوراخ دار مانند دیوار و آوند و رخنه دار و ترک دار. و رجوع به تثلم شود. || لب شکسته و دندانه دار. || رندیده شده مانند شمشیر و آوندهای سفالین . (ناظم الاطباء).