تجارتلغتنامه دهخداتجارت . [ ت ِ رَ ] (ع مص ) تجارة. سوداگری و بازرگانی . (ناظم الاطباء). بازرگانی کردن . (آنندراج ). بازرگانی و خرید و فروش . (فرهنگ نظام ). بده بستان معامله . بازارگانی . داد و ستد. ستد و داد. سودا. سوداگری . بیع و شری : تاجران و تجار کتاب اشعیا 23</
تزاریدلغتنامه دهخداتزارید. [ ت َ ] (ع اِ) چین ها و شکن ها که مشابه بافتن زره باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غصون الدماغ لان نظمها یشبه نظم زردالجوشن . لکن زردالمقدم اکثر افراداً من زردالمؤخر. (بحر الجواهر).
تجارت کردنلغتنامه دهخداتجارت کردن . [ ت ِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوداگری کردن . (ناظم الاطباء). بازرگانی . اتجار. تجارة. رجوع به تجارت و تجارة در همین لغت نامه شود.
تجارت الکترونیکیelectronic commerce, e-commerceواژههای مصوب فرهنگستانانجام عملیات تجاری از راه دور با استفاده از فنّاوری اینترنت و شبکههای رایانهای
تجارت سیارmobile commerce, m-commerceواژههای مصوب فرهنگستانانجام خرید یا کارهای تجاری با استفاده از تلفنهای همراه عادی یا پیشرفته
تجارتخانهلغتنامه دهخداتجارتخانه . [ ت ِ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائیکه در آن عهد داد و ستد متمرکز میگردد. مکانی که بازرگانی در آن صورت میگیرد.
تجارتیلغتنامه دهخداتجارتی . [ ت ِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به تجارت . کالای تجارتی . || بازاری . (ناظم الاطباء).
law merchantدیکشنری انگلیسی به فارسیقانون تجارت، قواعد و اصول قدیم معاملات بازرگانی، حقوق تجارت قدیم، دادگاه تجارت
تجارت کردنلغتنامه دهخداتجارت کردن . [ ت ِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سوداگری کردن . (ناظم الاطباء). بازرگانی . اتجار. تجارة. رجوع به تجارت و تجارة در همین لغت نامه شود.
تجارتخانهلغتنامه دهخداتجارتخانه . [ ت ِ رَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جائیکه در آن عهد داد و ستد متمرکز میگردد. مکانی که بازرگانی در آن صورت میگیرد.
تجارتیلغتنامه دهخداتجارتی . [ ت ِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به تجارت . کالای تجارتی . || بازاری . (ناظم الاطباء).
تجارت الکترونیکیelectronic commerce, e-commerceواژههای مصوب فرهنگستانانجام عملیات تجاری از راه دور با استفاده از فنّاوری اینترنت و شبکههای رایانهای