لغتنامه دهخدا
تجانس . [ ت َن ُ ] (ع مص ) اتحاد در جنس (اقرب الموارد) (قطر المحیط): و معالتجانس التآنس . (اقرب الموارد). همجنس بودن . (فرهنگ نظام ). مجانست . همانندی . || (اصطلاح علم کلام ) تجانس و مجانست هر دو در اصطلاح علم کلام در مورد اتحاد جنس استعمال میشود. مانند: انسان و فرس که هر دو