تجاهرلغتنامه دهخداتجاهر. [ ت َ هَُ ] (ع مص ) تظاهر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). خود را به چیزی آشکار کردن . (فرهنگ نظام ): تجاهر بفسق ؛ تظاهر بدان . || ظاهر و آشکار شدن در محضر عام . (ناظم الاطباء).
تظاهرلغتنامه دهخداتظاهر. [ ت َ هَُ ] (ع مص ) هم پشت شدن . (زوزنی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یارمند شدن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یکدیگر را یاری نمودن . مددگاری و با هم پشت دادگی . (ناظم الاطباء). باهم پشتی دادن و مددگاری کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || به پش
تظاهرفرهنگ فارسی عمید۱. آشکار شدن.۲. خودنمایی کردن؛ خود را به داشتن حالت یا صفتی وانمود کردن.۳. [قدیمی] همپشت شدن؛ یکدیگر را یاری کردن.
تظاهردیکشنری فارسی به انگلیسیact, affectation, counterfeit, feint, make-believe, mask, masquerade, ostentation, playacting, pose, pretense, pretension, representation, show, showiness, simulacrum, simulation, slickness, window dressing
متجاهرلغتنامه دهخدامتجاهر. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) کسی که آشکارا و بی پرده و حجاب کار می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که عمل خویش را به قصد آشکارا سازد. (فرهنگ فارسی معین ).- متجاهر به فسق ؛ آن که علانیه و آشکارا فسق می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع ب
تبادیلغتنامه دهخداتبادی . [ ت َ] (ع مص ) (از «ب دو») مانند بادیه نشین گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تشبه به اهل بادیه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || تبادی بعداوت ؛ تجاهر به آن . (از اقرب الموارد). آشکارا با هم دشمنی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تکالبلغتنامه دهخداتکالب . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) با هم برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توائب .(اقرب الموارد). تَکلاب مثله . یقال : هم یتکالبون علی کذا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || جنگ و بدی کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تجاهر قوم به دشمنی و در الاساس : تکالب خصم
علی حریریلغتنامه دهخداعلی حریری . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن حسین بن منصور حریری ، مکنّی به ابوالحسن . وی متصوف و شیخ فقرای حریریة بود. اصل او حورانی و از قبیله ٔ بنی الزمان است . مادرش دمشقی بود و خود نیز در دمشق بزرگ شد. و با اینکه به زندقه و ارتکاب محرمات تجاهر می کرد، ادعای تصوف نیز داشت . و ا
متجاهرلغتنامه دهخدامتجاهر. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) کسی که آشکارا و بی پرده و حجاب کار می کند. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). کسی که عمل خویش را به قصد آشکارا سازد. (فرهنگ فارسی معین ).- متجاهر به فسق ؛ آن که علانیه و آشکارا فسق می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع ب