تجربیلغتنامه دهخداتجربی . [ ت َ رِ / رُ ] (ص نسبی ) آزمایشی . منسوب به تجربه . رجوع به تجربه شود. || (اصطلاح فلسفه ) قضایای تجربی ؛ قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست . (از کشاف اصطلاحات الف
تجربیدیکشنری فارسی به انگلیسیa posteriori, empirical, experiential, experimental, practical, tentative
باستانشناسی تجربیexperimental archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانبازسازی رفتار جوامع گذشته برای ارزیابی دادههای باستانشناختی و آزمودن فرضیههای ناظر بر روش برخورد جوامع با فنّاوری و معیشت
پژوهش تجربیempirical researchواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش مبتنی بر اندازهگیری و مشاهدة پدیدههایی که پژوهشگر بهطور مستقیم تجربه میکند
اقتصاد تجربیexperimental economics, field experiment economicsواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بهکارگیری تجربیات مشخص در مطالعة چگونگی تاثیرگذاری رفتارهای انسان بر نظریههای اقتصادی
باستانشناسی تجربیexperimental archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانبازسازی رفتار جوامع گذشته برای ارزیابی دادههای باستانشناختی و آزمودن فرضیههای ناظر بر روش برخورد جوامع با فنّاوری و معیشت
پژوهش تجربیempirical researchواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش مبتنی بر اندازهگیری و مشاهدة پدیدههایی که پژوهشگر بهطور مستقیم تجربه میکند
اقتصاد تجربیexperimental economics, field experiment economicsواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بهکارگیری تجربیات مشخص در مطالعة چگونگی تاثیرگذاری رفتارهای انسان بر نظریههای اقتصادی
باستانشناسی تجربیexperimental archaeologyواژههای مصوب فرهنگستانبازسازی رفتار جوامع گذشته برای ارزیابی دادههای باستانشناختی و آزمودن فرضیههای ناظر بر روش برخورد جوامع با فنّاوری و معیشت
پژوهش تجربیempirical researchواژههای مصوب فرهنگستانپژوهش مبتنی بر اندازهگیری و مشاهدة پدیدههایی که پژوهشگر بهطور مستقیم تجربه میکند
اقتصاد تجربیexperimental economics, field experiment economicsواژههای مصوب فرهنگستانفرایند بهکارگیری تجربیات مشخص در مطالعة چگونگی تاثیرگذاری رفتارهای انسان بر نظریههای اقتصادی
جدولمحصول تجربیempirical yield tableواژههای مصوب فرهنگستانجدولمحصولی که معمولاً بر مبنای موجودی تهیه میشود و بیانگر میانگین حجم و سایر آمارهای مربوط به سن توده و گاه ردههای شاخص رویشگاه است