تعطیشلغتنامه دهخداتعطیش . [ ت َ ] (ع مص ) افزودن در اظمای (تشنگی ) شتران و بند نمودن از آب (شدّد للمبالغة). (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || افزودن بر تشنگی شتران و بند نمودن از آب . (ناظم الاطباء).
تعطشلغتنامه دهخداتعطش . [ ت َ ع َطْ طُ ] (ع مص ) تشنه نمودن بتکلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تشنگی نمودن بی تشنگی . (از اقرب الموارد). || تشنگی و تشنه شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
تعطشفرهنگ فارسی عمید۱. اظهار عطش کردن؛ خود را به تشنگی زدن.۲. اظهار اشتیاق کردن به کسی یا چیزی، مانند اشتیاق تشنه به آب.
تعطیسلغتنامه دهخداتعطیس . [ ت َ ] (ع مص ) عطسه برانگیختن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به عطسه داشتن کسی را. (از اقرب الموارد).
محتشلغتنامه دهخدامحتش . [ م ُ ح َت ْ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تحتیش . برانگیخته شده بر مخالفت . (ناظم الاطباء).
محتشلغتنامه دهخدامحتش . [ م ُ ح َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تحتیش . بر یکدیگر آغالنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).