موتمر تحضيريدیکشنری عربی به فارسیانجمن حزبي , کميته هاي پارلماني , نمايندگان حزب کارگر درپارلمان يا انجمن
اِجْتِماعُ تَحْضيري (تَمْهيدي)دیکشنری عربی به فارسیجلسه تمهيدي , نشست مقدماتي , نشست تمهيدي , جلسه مقدماتي
تحادرلغتنامه دهخداتحادر. [ ت َ دُ ] (ع مص ) ریختن و افتادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): رأیت المطر یتحادر علی لحیته ؛ ای ینزل و یقطر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
تحدرلغتنامه دهخداتحدر. [ ت َ ح َدْ دُ ] (ع مص ) به نشیب فرودآمدن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فرودآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحدر از کوه ؛ فرودآمدن از آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تحدر اشک از چشم ؛ فرودویدن آن . (از منتهی الارب ): اری ام عمرو دمعها قد تحدراً؛