لغتنامه دهخدا
تهافت . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) افتادن . || پیاپی بیفتادن . (زوزنی ). پاره پاره افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بپای درافتادن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بکتوزون چون اصرار او بر جهل و غوایت و تهافت او در مهاوی ضلالت بدید، ساز محاربت ترتیب داد.