لغتنامه دهخدا
تخج . [ ] (اِ) صاحب منتهی الارب در شرح «ازبئرار» آرد: برخاستن موی بر اندام و تخج برآوردن سگ . و این ترجمه ٔ عبارت ذیل است : اِزْبَأرَّ الکلب ُ اِزبِئراراً؛ تنفش حتی ظهرت اصول من وبر شعره . و این کلمه در جایی یافت نشد،ولی چون صاحب منتهی الارب ، چنانکه در همه جا دیده میشود، لغ