تخففلغتنامه دهخداتخفف . [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) موزه پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تخفیفلغتنامه دهخداتخفیف . [ ت َ ] (ع مص ) سبک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). با لفظ دادن و کردن مستعمل است . (از آنندراج ). سبکی و سبک کردگی . ملایمت و تسکین و کمی و کم کردگی و کاستگی . (ناظم الاطباء). آسان گرفتن .
تخفيفدیکشنری عربی به فارسیميرايي , تضعيف , تبديل , تغيير , تخفيف جرم , رقيق سازي , ترقيق , رقيق شدگي , محلول , ابکي
تخفیففرهنگ فارسی عمید۱. سبک کردن.۲. کاستن.۳. (ادبی) در دستور زبان، مختصر ساختن کلمه با کم کردن یکی از حروف یا حذف تشدید برای سهولت تلفظ یا ضرورت شعر، مثل «گاه» و «گه»، «کلاه» و «کُلَه»، «اگر» و «ار».
متخففلغتنامه دهخدامتخفف . [ م ُ ت َ خ َف ْ ف ِ ] (ع ص ) موزه پوشیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تخفف شود.
اسباهانلغتنامه دهخدااسباهان . [ اِ ] (اِخ ) یاقوت در ذیل «اصبهان » گوید: و قال حمزةبن الحسن ، اصبهان اسم مشتق من الجندیة و ذلک ان لفظ اصبهان اذا ردّ الی اسمه بالفارسیة کان اسباهان و هی جمع اسباه و اسباه اسم للجند و الکلب و انما لزمهما هذان الاسمان و اشترکا فیهما لان افعالهما لفقت لاسمائهما فالکل
موزهلغتنامه دهخداموزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که ت
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گف
متخففلغتنامه دهخدامتخفف . [ م ُ ت َ خ َف ْ ف ِ ] (ع ص ) موزه پوشیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به تخفف شود.