خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدریجاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تدریجاً
لغتنامه دهخدا
تدریجاً. [ ت َ جَن ْ ] (ع ق ) متدرجاً و بطور تدریج و آهستگی .(ناظم الاطباء). به تدریج . خردخرد. کم کم . رفته رفته .
-
جستوجو در متن
-
دفعاً
لغتنامه دهخدا
دفعاً. [ دَ عَن ْ ] (ع ق ) مقابل تدریجاً. (یادداشت مرحوم دهخدا). دفعةً. و رجوع به دفعة شود.
-
علی التدریج
لغتنامه دهخدا
علی التدریج . [ ع َ لَت ْ ت َ ] (ع ق مرکب ) اندک اندک . رفته رفته . کم کم . بتدریج . متدرجاً. تدریجاً.
-
خرده خرده
لغتنامه دهخدا
خرده خرده . [ خ ُ دَ / دِ خ ُ دَ / دِ ] (ق مرکب ) کم کم . رفته رفته .بتدریج . تدریجاً. اندک اندک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
متدرجاً
لغتنامه دهخدا
متدرجاً. [ م ُ ت َ دَرْ رِ جَن ْ ] (ع ق ) بطور آهستگی و تدریج و کم کم . (ناظم الاطباء). به تدریج . آهسته آهسته : متدرجاً پله های ترقی را طی خواهدکرد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تدریجاً شود.
-
مستهلک
لغتنامه دهخدا
مستهلک . [ م ُ ت َ ل َ ] (ع ص ) معدوم و نیست و نابود شده . هلاک و نابود شده . (از اقرب الموارد). هلاک شونده . (غیاث ). || مالی که مصرف شده و تمام شده باشد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به استهلاک شود. || پرداخته شده به تدریج (وام ). || بدست باز...
-
پایه پایه
لغتنامه دهخدا
پایه پایه . [ ی َ / ی ِ ی َ / ی ِ ](ق مرکب ) پلّه پلّه . اندک اندک . تدریجاً : چو خواهی کسی راهمی کرد مه بزرگیش جز پایه پایه مده . اسدی .در تأنی گوید ای عجول خام پایه پایه برتوان رفتن ببام .مولوی .
-
بتدریج
لغتنامه دهخدا
بتدریج . [ ب ِ ت َ ] (ق مرکب ) کم کم .متدرجاً. تدریجاً. یواش یواش . پایه پایه . (ناظم الاطباء) : اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه بتدریج ... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه ). || پی در پی . (ناظم الاطباء).
-
خردخرد
لغتنامه دهخدا
خردخرد. [ خ ُ خ ُ ] (ق مرکب ) کوچک کوچک . (یادداشت بخط مؤلف ). || کم کم . رفته رفته . بتدریج . تدریجاً. بمرور. متدرجاً. آهسته آهسته . (یادداشت بخط مؤلف ) : تیر و بهار دهر جفا پیشه خردخردبر تو همی شمرد و تو خود خفته چون خمیر. ناصرخسرو.بارانکی خردخرد...
-
پچنگ
لغتنامه دهخدا
پچنگ . [ پ ِ چ ِ ن ِ ] (اِخ ) (قوم ...) یا پاتزیناس قومی از نژاد تاتار که در قرن نهم میلادی بر ساحل دریای سیاه میان مصب رود دانوب و رود دُن سکونت گزیدندو با دولت بیزانس متحد بودند ولی چون تدریجاً موجب دهشت امپراطوری روم شرقی گردیدند در قرن یازدهم سپا...
-
جسته جسته
لغتنامه دهخدا
جسته جسته . [ ج َ ت َ / ت ِ ج َ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) کم کم .سند آن در لفظ زبان شکسته بیاید. (آنندراج ). تک تک . گاه گاه . یک یک . (یادداشت مؤلف ). یواش یواش . تدریجاً. (فرهنگ نظام ): جسته جسته اخباری میرسد. جسته جسته اطلاعاتی به ما میرسد. جسته جسته...
-
رفته رفته
لغتنامه دهخدا
رفته رفته . [ رَ ت َ / ت ِ رَ ت َ / ت ِ ] (ق مرکب ) پابپا و قدم بقدم و درجه به درجه . متدرجاً. کم کم و در امتداد زمان . (ناظم الاطباء). کنایه از تأنی و تدریج است و این مجاز است . (آنندراج ). بتدریج . (فرهنگ نظام ). اندک اندک . بتأنی . کم کم . خردخر...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن اغلب بن ابراهیم بن اغلب ، مکنی به ابوالعباس . از ملوک دولت اغلبیه در تونس بوده است . وی پس از مرگ پدر در سال 226 هَ . ق . زمام امور را به دست گرفت و تدریجاً تمام افریقیه تحت تصرف او درآمد. مردی باتدبیر و سیاستمدار ...
-
اً
لغتنامه دهخدا
اً.[ -ََن ْ ] (ع پسوند) علامت نصب در زبان عرب . تا: ابداً؛ تا ابد. || از: اصلاً؛ از اصل . || علی الَ : غفلتاً؛ علی الغفله . || از روی : ارفاقاً؛ از روی ارفاق . لطفاً؛ از روی لطف . علماً؛ از روی علم . تفضلاً؛ از روی تفضل . || بالَ : فرضاً؛ بالفرض . ||...