تراشهلغتنامه دهخداتراشه . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ) (از: تراش + َه ، پسوند نسبت ) تراشیده شده و آنچه از تراش برآمده باشد. (از برهان ). آنچه از تراشیدن چیزی بهم رسد چون تراشه ٔ چوب و تراشه ٔ قلم و تراشه ٔ خربزه و مانند آن . (آنندراج ). آنچه هنگام تراشیدن چوب و قلم
تراشهلغتنامه دهخداتراشه . [ تْرا / ت ِ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) آلت تنفس حیوانات . این کلمه در بعضی کتب علمی زبان فارسی آمده : و دیگری کشتن لارو است و چون در این مرحله تنفس بواسطه ٔ تراشه هائی که بتوسط سوراخها درسطح بدن باز میشوند و مستقیماً مجاور هوای خارج هستند
تراشهchip 1واژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوچکی از سیلیس با مدارهای الکتریکی مجتمع که در ساخت رایانهها به کار رود
تراسةلغتنامه دهخداتراسة. [ ت ِ س َ ] (ع اِ) سپرسازی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد).
تراصعلغتنامه دهخداتراصع. [ ت َ ص ُ ] (ع مص ) برجستن گنجشک نر بر ماده ، یقال : تراصعت العصافیر؛ اذا تسافدت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). برجستن گنجشک نر بر ماده . (آنندراج ) (اقرب الموارد).
تراصةلغتنامه دهخداتراصة. [ ت َ ص َ] (ع مص ) محکم و استوار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (از اقرب الموارد). فهوتریص ؛ ای محکم شدید. (المنجد) (از اقرب الموارد).
تریاسهفرهنگ فارسی عمیددورۀ اول از دوران دوم زمینشناسی که زمین آبوهوای گرم داشته و حشرات بسیار و نخستین نوع پستانداران در آن وجود داشتهاند.
تراشه چینلغتنامه دهخداتراشه چین . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) ریزه چین . (آنندراج ). خوشه چین . (ناظم الاطباء). ریزه خوار : تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار. کمال اسماعیل (از شرف
تراشهپَریchipping 2واژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن جزئی یا کامل فیلم (film) پوشرنگ خشک بهصورت پرک، براثر صدمۀ ناگهانی یا سایش در حین کار
تراشهسازchipper, chipping machineواژههای مصوب فرهنگستانماشینی برای تبدیل تمام یا بخشهایی از درختان به تراشه
تراشهسازیchipping 3واژههای مصوب فرهنگستانتبدیل چوب درختان یا بخشهایی از آنها به تراشههایی در اندازههای مختلف
تراشه چینلغتنامه دهخداتراشه چین . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) ریزه چین . (آنندراج ). خوشه چین . (ناظم الاطباء). ریزه خوار : تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار. کمال اسماعیل (از شرف
splintersدیکشنری انگلیسی به فارسیتراشه ها، تراشه، خرده، باریکه چوب، خردهشیشه، متلاشی شدن، تراشه کردن، متلاشی کردن
تراشه چینلغتنامه دهخداتراشه چین . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) ریزه چین . (آنندراج ). خوشه چین . (ناظم الاطباء). ریزه خوار : تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار. کمال اسماعیل (از شرف
تراشهپَریchipping 2واژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن جزئی یا کامل فیلم (film) پوشرنگ خشک بهصورت پرک، براثر صدمۀ ناگهانی یا سایش در حین کار
تراشهسازchipper, chipping machineواژههای مصوب فرهنگستانماشینی برای تبدیل تمام یا بخشهایی از درختان به تراشه
تراشهساز متحرکportable chipper, mobile chipperواژههای مصوب فرهنگستانماشینی متحرک شامل نقاله و پوستکن و تراشهساز که قادر است تراشههای تولیدشده را به بارکش بریزد یا بهصورت تودهای انباشته کند
زیستتراشهbiochipواژههای مصوب فرهنگستان1. نوعی تراشه که قرار است به جای تراشههای سیلیسی به کار رود؛ در مدارهای اصلی این تراشهها که هنوز مراحل آزمایشگاهی خود را میگذرانند، از مولکولهای زنده یا پروتئینها استفاده میشود و درنتیجه انرژی مصرفی آنها نزدیک به صفر خواهد بود 2. در مهندسی پزشکی، نوعی تراشه که در بدن موجود زنده کار گذاشته میش