ترافیکفرهنگ فارسی عمید۱. عبورومرور وسایل نقلیه؛ حملونقل.۲. انبوهی وسایل نقلیه در خیابان و جاده که در امر عبورومرور اختلال ایجاد میکند.
ترافیکفرهنگ فارسی معین(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - رفت و آمد وسایل نقلیه در خیابان ، شدآمد (فره ). 2 - راه بندان .
ترافقلغتنامه دهخداترافق . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) همراهی کردن . (زوزنی ) (دهار) (آنندراج ). بهم یار بودن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از آنندراج ). همدیگر همراه شدن در سفر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به اصطلاح ، گفتن شعر است بر وجهی که هر مصرع او را با مصرع بیتی از آن شعر که من
کنترل ترافیکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رل ترافیک، مقررات راهنمایی خیابان یکطرفه چراغ راهنمایی، علائم راهنمایی خط پیوسته، خط عابر پیاده، جدول، بریدگی محدودۀ ترافیک، منطقۀ ممنوعه پارکومتر، پارکینگ طبقاتی پلیسراهنمایی، پارکبان