تراوش تبخیریpervaporationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جداسازی غشایی که در آن محلول در تماس با غشای نیمتراوا قرار میگیرد و جزء سازندۀ معینی از محلول براثر تبخیر از آن عبور میکند
تراوشلغتنامه دهخداتراوش . [ ت َ وِ ] (اِمص ) تراویدن . (ناظم الاطباء). چکیدن . با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). || ترشح و تقطیر. (ناظم الاطباء). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.
تراوشلغتنامه دهخداتراوش . [ ت َ وِ ] (اِمص ) تراویدن . (ناظم الاطباء). چکیدن . با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). || ترشح و تقطیر. (ناظم الاطباء). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.
تراوشدیکشنری فارسی به انگلیسیdribble, drip, exudation, infiltration, leak, leakage, ooze, percolation, permeation, seepage, transfusion
تراوشلغتنامه دهخداتراوش . [ ت َ وِ ] (اِمص ) تراویدن . (ناظم الاطباء). چکیدن . با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). || ترشح و تقطیر. (ناظم الاطباء). رجوع به تراوش کردن و تراوش نمودن شود.
تراوشدیکشنری فارسی به انگلیسیdribble, drip, exudation, infiltration, leak, leakage, ooze, percolation, permeation, seepage, transfusion