ترتبةلغتنامه دهخداترتبة. [ ت ُ ت ُب ْ ب َ ] (ع اِ) راه مانندی کوفته و پاسپرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). راه مانندی که مرد آنرا پیماید. (اقرب الموارد) (المنجد). یقال : اتخذ ترتبةً؛ ای شبه طریق یطأه . (منتهی الارب ).
طرطبةلغتنامه دهخداطرطبة. [ طُ طُ ب َ / طُ طُب ْ ب َ ] (ع ص ) درازپستان از ماده بز و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرطبةلغتنامه دهخداطرطبة. [ طَ طَ ب َ ] (ع مص ، اِمص )آواز صفیر دو لب دوشنده ٔ بُز. || جنبش آب در شکم . || خواندن گوسفندان را برای دوشیدن تا فراهم آیند. || و قال بعض اهل اللغة:طَرطَب الرجل ؛ اذا فَرَّ. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترتیبیلغتنامه دهخداترتیبی . [ ت َ ] (ص نسبی ) مرتب و منظم و باترتیب . || ابتدایی . (ناظم الاطباء).- اعداد ترتیبی ؛ اعدادی که مرتبه را بیان کنند چون نخستین ، دوم ، سوم ، چهارم و جز اینها.- غسل ترتیبی ؛ مقابل غسل ارتماسی . غسلی که نخست سر