ترتللغتنامه دهخداترتل . [ ت َ رَت ْ ت ُ ] (ع مص ) آهسته خواندن کلام را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ترسل در کلام . (اقرب الموارد) (از المنجد).
ترتیللغتنامه دهخداترتیل . [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هویدا کردن سخن . (زوزنی ) (دهار). پیدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیکو کردن تألیف کلام را و هویدا کردن آنرا بی تکلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوکردن تألیف کلام . (اقرب الموارد) (المنجد). ||
ترطیللغتنامه دهخداترطیل . [ ت َ ] (ع مص )چرب کردن موی را به روغن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم گردانیدن مو به روغن و شکستن و فروهشتن و گذاشتن آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). نرم کردن موی به روغن و گذاشتن و شانه زدن و فروهشتن آن . (از المنجد). نرم گردانیدن موی به روغن و شکستن و
ترتیلفرهنگ فارسی عمید۱. قرآن را با قرائت درست و آهنگ خوش تلاوت کردن.۲. [قدیمی] سخن را آراسته و آشکار و بیتکلف کردن.۳. [قدیمی] هموار و پیدا خواندن.۴. [قدیمی] خوشآوازی و حسن کلام.
ترتیلفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - حُسن کلام . 2 - قرآن را با قرائت درست و آهنگ نیک تلاوت کردن .
ترتیللغتنامه دهخداترتیل . [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هویدا کردن سخن . (زوزنی ) (دهار). پیدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیکو کردن تألیف کلام را و هویدا کردن آنرا بی تکلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوکردن تألیف کلام . (اقرب الموارد) (المنجد). ||
ترتیلفرهنگ فارسی عمید۱. قرآن را با قرائت درست و آهنگ خوش تلاوت کردن.۲. [قدیمی] سخن را آراسته و آشکار و بیتکلف کردن.۳. [قدیمی] هموار و پیدا خواندن.۴. [قدیمی] خوشآوازی و حسن کلام.
ترتیلفرهنگ فارسی معین(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - حُسن کلام . 2 - قرآن را با قرائت درست و آهنگ نیک تلاوت کردن .