ترحيبدیکشنری عربی به فارسیتحسين , ادعا کردن , افرين گفتن , اعلا م کردن , جارکشيدن , ندا دادن , هلهله يا فرياد کردن کف زدن
ترحبلغتنامه دهخداترحب . [ ت َ رَح ْ ح ُ ] (ع مص ) مرحبا گفتن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). خوش آمد گفتن و مرحبا گفتن . (ناظم الاطباء): ترحب به ؛ دعاه الی الرحب و السعة؛ قال له مرحبا. (متن اللغة). رجوع به ترحاب شود.
ترحیبلغتنامه دهخداترحیب . [ ت َ ] (ع مص )مرحبا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ).مرحبا گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : ... دید بنواخت و تقریب و ترحیب ارزانی داشت . (سندبادنامه ص 298)
ترعبلغتنامه دهخداترعب . [ ت َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). نام محلی است . (مراصد الاطلاع ) (معجم البلدان ).
ترعیبلغتنامه دهخداترعیب . [ ت َ ] (ع مص ) ترسانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از المنجد): رعبته ترعیباً فرعب رعباً. یعنی ترسانیدم او را پس ترسید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن کوهان و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || راست و ن
ترعیبلغتنامه دهخداترعیب . [ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ ترعیبة. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترعیبة شود.
ترحیبلغتنامه دهخداترحیب . [ ت َ ] (ع مص )مرحبا گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (آنندراج ).مرحبا گفتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : ... دید بنواخت و تقریب و ترحیب ارزانی داشت . (سندبادنامه ص 298)
ترحیب کردنلغتنامه دهخداترحیب کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش آمدگویی کردن . گرم پرسیدن . برخورد خوش کردن : چون مرا بدید حالی از اسب پیاده شد و ترحیبی کرد و اهتزازی تمام بمشاهده ٔ من اظهار نمود. (جهانگشای جوینی ). و بتخصیص سلطان عثمان را ترحیب بسیار کرد. (جهانگشای جوینی