ترشبالغتنامه دهخداترشبا. [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترش با. آش ترش و بلغور ترش . (ناظم الاطباء) : من سپاناخ توام هر چِم پزی یا ترش با یا که شیرین می سزی .مولوی .
ترشبالالغتنامه دهخداترشبالا. [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترشپالا. ابزاری فلزی و سوراخ سوراخ جهت پالایش پالوده و صاف کردن برنج پلاو و سایر چیزها. (ناظم الاطباء).
ترشبالالغتنامه دهخداترشبالا. [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترشپالا. ابزاری فلزی و سوراخ سوراخ جهت پالایش پالوده و صاف کردن برنج پلاو و سایر چیزها. (ناظم الاطباء).