خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترشی
/torši/
معنی
۱. نوعی چاشنی اشتهاآور و ترشمزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر، و امثال آنها در سرکه تهیه میکنند.
۲. از چهار طعم اصلی، مانندِ طعم سرکه.
۳. (حاصل مصدر) [مجاز] بدخلقی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
acerbity, acidity, pickle, sourness, tartness
-
جستوجوی دقیق
-
ترشی
لغتنامه دهخدا
ترشی . [ ت َ رَش ْ شی ] (ع مص ) نرمی کردن بایکدیگر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نرمی کردن . (از اقرب الموارد) (المنجد).
-
ترشی
لغتنامه دهخدا
ترشی . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (حامص ) حموضت . (ناظم الاطباء). مقابل شیرینی : بزرگوارا دانی کز آفت نقرس ز جمله ٔ ترشیها همی بپرهیزم . انوری .یکی چون ترشی آن غوره خوردی چو غوره زآن ترشرویی نکردی . نظامی .همه کس را دندان به ترشی کُند شود مگر قاضی را که به شیر...
-
ترشی
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: toroši (صفت نسبی، منسوب به ترش، اسم) torši ۱. نوعی چاشنی اشتهاآور و ترشمزه که از پروراندن انواع سبزی و میوه، از قبیل بادنجان، خیار، سیر، پیاز، موسیر، و امثال آنها در سرکه تهیه میکنند.۲. از چهار طعم اصلی، مانندِ طعم سرکه.۳. (حاصل مصدر) [مج...
-
ترشی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) کلیة مواد غذایی که مزة ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند. ؛ ~انداختن کنایه از: بلااستفاده و عاطل گذاشتن .
-
ترشی
لهجه و گویش مازنی
tershi ۱ترشی – از مزه ها ۲عصاره ی برخی میوه های ترش مزه که به عنوان ...
-
ترشی
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: torši طاری: torši طامه ای: torši طرقی: torši کشه ای: torši نطنزی: torši
-
ترشی
دیکشنری فارسی به عربی
حموضة , مخلل
-
ترشی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
acerbity, acidity, pickle, sourness, tartness
-
واژههای مشابه
-
تُرُشى
لهجه و گویش بختیاری
toroši تُرشى.
-
ترشی بخرد
لهجه و گویش مازنی
tershi baKherd
-
دالار ترشی
لغتنامه دهخدا
دالار ترشی . [ ت ُ ] (اِ مرکب ) دالار. رجوع به دالار شود.
-
ترشی انداختن
لغتنامه دهخدا
ترشی انداختن . [ ت ُ / ت ُ رُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) ترشی گذاشتن . آچار ساختن . پروردن آنچه از میوه ها در سرکه آچار طعام را. آچار کردن سرکه با سبزیها و میوه ها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - دختر را ترشی انداختن ؛ بمزاح ، بشوی ندادن و در خانه داشتن او ر...
-
ترشی زدن
لغتنامه دهخدا
ترشی زدن . [ ت ُ / ت ُ رُ زَدَ ] (مص مرکب ) طعام یا جز آن را با ترشی آمیختن .
-
ترشی آلات
لغتنامه دهخدا
ترشی آلات . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) مخللات و آچارها. (ناظم الاطباء). بغلط بمعنی انواع ترشی . ترشیها.