ترهلانلغتنامه دهخداترهلان . [ ت َ هََ ] (اِ) قونیزه . قونیزا. طُبّاق .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این نامی است که مردم بربر به گیاهی اطلاق کنند که به یونانی قونیزه گویند. (از لکلرک ج 1 ص 310). ترهلان و ترهلا اسم بربری گیاهی است
ترلانفرهنگ فارسی عمیدپرندهای شکاری از نوع باز به رنگ سیاه یا زرد و دارای چنگالهای قوی و منقار خمیده.
ترهلالغتنامه دهخداترهلا. [ ت َ هََ ] (اِ) ترهلان . طُبّاق . طُبّاقَه . قونیزا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طباق و طباقه و ترهلان شود.
ترهلةلغتنامه دهخداترهلة. [ ت َ ل َ ] (اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: گیاهی است که آنرا در مغرب بجای غافت بکار برند پیش از آنکه این گیاه اخیر شناخته شده باشد. ولی مستعینی نام بربری غافت را ترملان یا ترهلان آورده است . (دزی ج 1 ص 146</
طرهاماللغتنامه دهخداطرهامال . [ طَ ] (معرب ، اِ) غافث است . (فهرست مخزن الادویة). ظاهراً این کلمه مصحف ترهلان یا ترهلا باشد که درزبان بربر آن را بر غافث یا طباق اطلاق کنند. رجوع به مفردات ابن البیطار ذیل طباق و ترجمه ٔ لکلرک شود.