تروفیملغتنامه دهخداتروفیم . [ ت ْ رُ ] (اِخ ) تروفیموس . و رجوع به ماده ٔ بعد و قاموس اعلام ترکی شود.
ترافیملغتنامه دهخداترافیم . [ ] (اِ) (خوشبختان ) لفظ عبری است که گاهی بدون ترجمه وارد شده است چنانکه در کتاب داود 17:5 و اول سموئیل 15:23 و <span class="hl" di
تارفاملغتنامه دهخداتارفام . (ص مرکب ) کدر. تیره رنگ . تارگون . بی زدودگی : همچو این تاریکرویان ، روی من تیره بود و تارفام و بی صقال . ناصرخسرو.رجوع به تار شود.
تروفیموسلغتنامه دهخداتروفیموس . [ ت ْ رُ ] (اِخ ) مردی است از اهالی افسس کتاب اعمال رسولان 20:4 و 21:29 که گمان می برند به دست پولس ایمان آورده رفیق و مساعد پولس
تروفیموسلغتنامه دهخداتروفیموس . [ ت ْ رُ ] (اِخ ) مردی است از اهالی افسس کتاب اعمال رسولان 20:4 و 21:29 که گمان می برند به دست پولس ایمان آورده رفیق و مساعد پولس