ترپولغتنامه دهخداترپو. [ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اشکور علیا، در بخش رودسر شهرستان لاهیجان که 38 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
ترپولغتنامه دهخداترپو. [ تْرُ / ت ِ رُ پ ُ] (اِخ ) نام آلمانی اپاوا ، یکی از شهرهای چکسلواکی . || کنگره ٔ ترپو، که از 20 اکتبر تا 20 دسامبر 1820 م . با حضور
ثرولغتنامه دهخداثرو. [ ث َرْوْ ] (ع مص ) بسیار شدن . || بسیار گردانیدن . بسیار عدد گردانیدن چیزی را. || زیاده کردن مال و غیر آن . || به بسیاری غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
اخضردیکشنری عربی به فارسیسبز , خرم , تازه , ترو تازه , نارس , بي تجربه , رنگ سبز , (در جمع) سبزيجات , سبز شدن , سبز کردن , سبزه , چمن , معتدل
تروژیلولغتنامه دهخداتروژیلو. [ تْرو ژیل ْ ل ُ ] (اِخ ) شهری است در پِرو که 62200 تن سکنه و معادن مس و کارخانه های دباغی دارد.
مترولغتنامه دهخدامترو. [ م ِ رُ ] (فرانسوی ، اِ) راه آهنی است که تمام یا قسمتی از آن اززیرزمین بگذرد. مترو مختصر شده ٔ کلمه ٔ متروپلیتن است که اختصاصاً به راه آهن زیرزمینی شهری اطلاق میشود که محله های مختلف یک شهر بزرگ را به یکدیگر مربوط میسازد. اکنون غالب شهرهای مهم دنیا دارای مترو (راه آهن
کاگلیوسترولغتنامه دهخداکاگلیوسترو. [ ی ُ رُ ] (اِخ ) ژزف بالسامو طبیب ایتالیائی . وی در شعبده بازی معروف بوده است . در پالرم به سال 1743 متولد و در 1795 درگذشت .
لروبوترولغتنامه دهخدالروبوترو. [ ل ُ ب ُ ت ِ ] (اِخ ) (لو) کرسی بخش در «لوآرسفلی ». از ولایت نانت به فرانسه . دارای 3052 تن سکنه .
مونترولغتنامه دهخدامونترو. [ مُن ْ ت ِ رُ ] (اِخ ) مرکز بخشی است از ایالت «سن -اِ-مارن » در فرانسه که در ملتقای رود سن و «ایون » واقع است و 9315 تن سکنه و کلیسائی از قرن چهاردهم و شانزدهم دارد. و آن را «مونترو-فو-ایون » نیز نامند. ناپلئون اول در سال <span class