تریتالغتنامه دهخداتریتا. [ ت ْ ] (اِخ ) در سانسکریت نام فریدون است و رجوع به فریدون ویسنا ج 1 ص 57 و تری تنه شود.
طرطاءلغتنامه دهخداطرطاء. [ طَ ] (ع ص ) مؤنث اَطرَط. امراءةٌ طَرطاء؛ زن کم موی پلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تیگران ثرتالغتنامه دهخداتیگران ثرتا. [ ن ُ ث ِ ] (اِخ ) از شهرهای ارمنستان باستان که پس از خراب شدن شهر آرتاکساتا، پایتخت آن کشور گردید. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2442 و 2443 شود.
ترتو(tertou)واژهنامه آزاددر گویش محلی روستای فراشاه یزد هرگاه نان پوسیده و کبک بزند به ان ترتو می گویند.
ترثیلغتنامه دهخداترثی . [ ت َ رَث ْ ثی ] (ع مص ) ستودن میت را و گریستن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به ترثیة شود.
تری تنهلغتنامه دهخداتری تنه . [ ت ْ ت َ ن َ ] (اِخ ) در افسانه ٔ نزاع با مار سه سر که در اوستا بصورت «ثره اته اونه » یعنی فریدون آمده است . و رجوع به مزدیسنا ص 36 و تریتا و فریدون شود.