لغتنامه دهخدا
تزبیب . [ ت َ ] (ع مص ) قریب به فروشدن گردیدن آفتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میل کردن و نزدیک شدن آفتاب به غروب . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || با کف شدن دهن . (تاج المصادربیهقی ). کف بر دهن آوردن . (زوزنی ): تکلم فلان حتی زبب شدقاه ُ؛ یع