لغتنامه دهخدا
تسبانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) سبب شکافتن لب شدن و تفسانیدن . (ناظم الاطباء). || گرم کردن . (ناظم الاطباء). || خبه کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). خفه کردن . (ناظم الاطباء) : چیزی افتاد میان تلو و خار آن را بتسبانید. (ترجمه ٔ دیاتسارون ص <span class="hl