تسمحلغتنامه دهخداتسمح . [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) مسامحه و سهل کاری . (فرهنگ نظام ). سهل گرفتن در چیزی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
تسمعلغتنامه دهخداتسمع. [ ت َ س َم ْ م ُ ] (ع مص ) فانیوشیدن . (زوزنی ). گوش دادن . (دهار). شنودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شنیدن صدا یا گفتار کسی را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و گویند «اسمعه ُ و اسمع الیه » ای تسمعه ُ پس ابدال و ادغام می شود چنانکه در تزی
تسمهلغتنامه دهخداتسمه . [ ت َ م ِ ] (ترکی ، اِ) چرم خام و دوال چرمی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. (آنندراج ). از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : کنون آن باز پریده ست و مانده ست بدستش تسمه ای و
تسمیحلغتنامه دهخداتسمیح . [ ت َ ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آسان رفتن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). || راست کردن نیزه . (تاج المصادر بیهقی ). راست کردن نیزه به ثقاف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || شتابی ک
تسمیعلغتنامه دهخداتسمیع. [ ت َ ] (ع مص ) تشنیع کردن و تشهیر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). افشا و آشکار کردن عیب کسی و مشهور و رسوا کردن او را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة): و من الحدیث «من سمع بعبد سمع اﷲبه » سمعاﷲ به اسامع خلقه ، شهره و شنع علیه . (از مت
تسمهلغتنامه دهخداتسمه . [ ت َ م ِ ] (ترکی ، اِ) چرم خام و دوال چرمی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. (آنندراج ). از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : کنون آن باز پریده ست و مانده ست بدستش تسمه ای و
تسمهفرهنگ فارسی معین(تَ مِ) (اِ.) بند چرمی که بدان چیزی را بندند. ؛ ~ از گُردة کسی کشیدن الف - کارهای پرمشقت به کسی تحمیل کردن . 2 - کسی را مرعوب کردن .
قلعه تسمهلغتنامه دهخداقلعه تسمه . [ ق َ ع َ ت َ م ِ] (اِخ ) دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام ، واقع در 13هزارگزی شمال باختری دره شهر و کنار جنوب راه مالرو ایلام . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن گرمسیری است . سکنه ٔ آن 338</span
تسمهلغتنامه دهخداتسمه . [ ت َ م ِ ] (ترکی ، اِ) چرم خام و دوال چرمی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). چرم خام و رشته های دراز چرم و دوال چرمی باشد. (آنندراج ). از ترکی تاسمه و معرب آن طسمه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : کنون آن باز پریده ست و مانده ست بدستش تسمه ای و
جدایی تسمهbelt separation, BES, belt edge separation, belt liftواژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن لبۀ تسمه از مَنجید که بهصورت برآمدگی یا شکاف در ناحیۀ شانه نمایان میشود