تسکابلغتنامه دهخداتسکاب . [ ت َ ] (ع مص ) ریختن آب را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ریختن آب و اشک و مانند آن . (از متن اللغة) (از المنجد).
تساقبلغتنامه دهخداتساقب . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقارب . (از متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد).
تسکابنلغتنامه دهخداتسکابن . [ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا خیابان که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 13 هزارگزی شوسه ٔ آمل به لاریجان قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است . و 315 تن سکنه دارد. آب آن از تجرود هراز و محصول آنج
تسکابنلغتنامه دهخداتسکابن . [ ت ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا خیابان که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 13 هزارگزی شوسه ٔ آمل به لاریجان قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است . و 315 تن سکنه دارد. آب آن از تجرود هراز و محصول آنج