تسهیملغتنامه دهخداتسهیم . [ ت َ ] (ع مص ) بُرد به خط بافتن . (تاج المصادر بیهقی ). منقش کردن جامه . || (زوزنی ). چادر مخطط بافتن : سهم البرد؛ خططها بصور کالسهام . (از متن اللغة). || (اصطلاح علم بدیع) آن است که شاعر نسق شعر بر وجهی نهد که بعضی از آن بر بعضی دلالت کند و چون صاحب طبعی یک مصراع از
تشحیملغتنامه دهخداتشحیم . [ ت َ ] (ع مص ) شحم خورانیدن قوم را: شحّم القوم ؛ اطعمهم الشحم . (از المنجد).
تسهیمفرهنگ فارسی عمید۱. سهمبندی کردن؛ جزءجزء کردن.۲. [قدیمی] جامه یا پارچه را نقش کردن و مخطط ساختن.
تشحیملغتنامه دهخداتشحیم . [ ت َ ] (ع مص ) شحم خورانیدن قوم را: شحّم القوم ؛ اطعمهم الشحم . (از المنجد).