تشدیخلغتنامه دهخداتشدیخ . [ ت َ ] (ع مص ) سر شکستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تشدخ شود. || غوره ٔ خرما را تر نهادن تا شکسته گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تشدخلغتنامه دهخداتشدخ . [ ت َ ش َدْ دُ] (ع مص ) شکسته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن سر. (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). انشداخ . (متن اللغة) (المنجد).