تحت الارضدیکشنری عربی به فارسیراه اهن زير زميني , تشکيلا ت محرمانه و زيرزميني , واقع در زيرزمين , زير زمين
تشکيلدیکشنری عربی به فارسیارايش , شکل , ساختمان , تشکيلا ت , احداث , صف ارايي , تشکيل , رشد , ترتيب قرارگرفتن
محفزدیکشنری عربی به فارسیعامل فعل وانفعال اجسام شيميايي دراثر مجاورت , تشکيلا ت دهنده , سازمان دهنده , فروگشا
شوشدیکشنری عربی به فارسیگيج کردن , مست کردن , سرمست کردن , مغشوش شدن , باهم اشتباه کردن , اسيمه کردن , دست پاچه کردن , درهم وبرهم کردن , مختل کردن , بي نظم کردن , تشکيلا ت چيزي رابرهم زدن , مبهم و تاريک کردن