تصابحلغتنامه دهخداتصابح . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) به سختی خود را زیبا نمودن . فیقال : فلان یتصابح و تتحاسن . (از اقرب الموارد).
تسابیحلغتنامه دهخداتسابیح . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تسبیح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تسبیح شود.
تشابهلغتنامه دهخداتشابه . [ت َ ب ُ ه ْ ] (ع مص ) بهم مانیدن . (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). بیکدیگر مانند شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). مانند شدن یقال تشابها یعنی به همدیگر مانند شدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهمدیگر مانند شدن . (آنندراج ) (از متن اللغة). بیکدیگر مانند شدن ب