تصادفیدیکشنری فارسی به انگلیسیadventitious, accidental, casual, chance, coincidental, contingent, haphazard, fortuitous, random
خطای تصادفیrandom error, accidental errorواژههای مصوب فرهنگستانخطایی که منشأ نامشخص داشته باشد و تأثیر آن بر تکتک اندازهگیریها تابع قانون خاصی نباشد
randomizingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصادفی، تصادفی کردن، بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن، بصورت امار تصادفی نشان دادن
randomizedدیکشنری انگلیسی به فارسیتصادفی، تصادفی کردن، بصورت اتفاقی یا تصادفی در اوردن، بصورت امار تصادفی نشان دادن
تصادفیدیکشنری فارسی به انگلیسیadventitious, accidental, casual, chance, coincidental, contingent, haphazard, fortuitous, random
خطای تصادفیrandom error, accidental errorواژههای مصوب فرهنگستانخطایی که منشأ نامشخص داشته باشد و تأثیر آن بر تکتک اندازهگیریها تابع قانون خاصی نباشد
آذرآوار تصادفیaccidental pyroclastواژههای مصوب فرهنگستانآذرآواری متشکل از قطعات غیرآتشفشانی یا آتشفشانی نامرتبط