لغتنامه دهخدا
کشتی گرفتن . [ ک ُ گ ِ رِ ت َ ](مص مرکب ) بهم آویختن و پیکار کردن تا یکی دیگر را بر زمین زند. زورآزمایی کردن . مرد و مرد کردن . (از یادداشت مؤلف ). مراوغة. (تاج المصادر بیهقی ). تصارع .مصارعة. محادله . اعتفاس . تعافس . (منتهی الارب ). بند گرفتن . کستی گرفتن . بهم پیچیدن . مص