خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصور
فرهنگ فارسی معین
(تَ صَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) پنداشتن ، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن .
-
جستوجو در متن
-
برداشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ)(مص م .)1 - درو و جمع آوری محصول . 2 - تحمل کردن . 3 - تصور کردن ، تصور.
-
ایده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] (اِ.) اندیشه ، فکر، عقیده ، تصور، رأی .
-
انگاردن
فرهنگ فارسی معین
(اِ دَ) (مص م .) پنداشتن ، تصور کردن .
-
انگاشته
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) (ص مف .) پنداشته ، تصور شده .
-
گمان کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) پنداشتن ، تصور کردن .
-
ایده آلیسم
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ فر. ] (اِ.) 1 - اصالت تصور و خیال ، فلسفه ای که تصور را اصل و حقیقت می شمارد. 2 - در هنر یعنی آفریدن آن چه که در ذهن است نه آنچه که واقعیت دارد.
-
پنداشته
فرهنگ فارسی معین
(پِ تِ) (ص مف .) 1 - تصور کرده . 2 - موهوم .
-
سرگیجه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جِ) (اِمر.) حالتی که به انسان دست می دهد و تصور می کند که همه چیز دور او می چرخد.
-
مخیله
فرهنگ فارسی معین
(مُ خَ یِّ لِ) [ ع . مخیلة ] (اِ.) قوة تخیل و تصور.
-
متصور
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ صَ وِّ) [ ع . ] (اِفا.) تصور کننده ، خیال کننده .
-
پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
(پِ تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - گمان بردن ، تصور کردن . 2 - سوءظن داشتن . 3 - تکبر نمودن . 4 - به حساب آوردن ، شمردن . 5 - گمان نادرست کردن ، تصور باطل نمودن .
-
بابرکت
فرهنگ فارسی معین
(بَ رَ کَ) (ص مر.) 1 - دارای برکت . 2 - (عا.) هر چیز که بیش از تصور افزون آید مانند: غذا، پارچه و غیره .
-
پری
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - مؤنث جن ، که به صورت زنی زیبا تصور می شود. 2 - نوعی پارچة بسیار لطیف .