تضاربلغتنامه دهخداتضارب . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی . تجالد. (زوزنی ). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد).
تضاربدیکشنری عربی به فارسیتناقض , تباين , ناجوري , ناسازگاري , ناهماهنگي , نا سازگاري , نا استواري , بي ثباتي
تدربلغتنامه دهخداتدرب . [ ت َ دَرْ رُ ] (ع مص ) خو کردن و حریص گردیدن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عادت کردن و مواظب شدن بر کاری . (آنندراج ). عادت کردن به چیزی . (المنجد) (اقرب الموارد) (از متن اللغه ): تدرب بالامر؛ ضری به و اعتاده . تهداء. (متن اللغه ).
تضاربلغتنامه دهخداتضارب . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی . تجالد. (زوزنی ). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد).
تضاربدیکشنری عربی به فارسیتناقض , تباين , ناجوري , ناسازگاري , ناهماهنگي , نا سازگاري , نا استواري , بي ثباتي
متضاربلغتنامه دهخدامتضارب . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) با هم خصومت کننده و جنگ نماینده . (آنندراج ). با همدیگر خصومت کننده و جنگ نماینده و زننده ٔ یکی مرد دیگری را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضارب شود.
تضاربلغتنامه دهخداتضارب . [ ت َ رُ ] (ع مص ) با یکدیگر شمشیر زدن از نیرومندی . تجالد. (زوزنی ). با هم خصومت نمودن و جنگ کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تجالد و زدن بعضی بعض دیگر را. (از اقرب الموارد).
تضاربدیکشنری عربی به فارسیتناقض , تباين , ناجوري , ناسازگاري , ناهماهنگي , نا سازگاري , نا استواري , بي ثباتي