تطهیر کردن

مترادف

۱. طاهر کردن، نجاستزدایی کردن، طهارت گرفتن، پاک کردن
۲. غسل کردن
۳. حلال کردن
۴. ختنه کردن
۵. گناهزدایی کردن

جست‌وجوی دقیق

تطهیر کردن

لغت‌نامه دهخدا

تطهیر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . شستن . || ختنه کردن : مثال داد تا کوشک کهن محمودی زاولی بیاراستند تا از امیران ، فرزندان چند تن تطهیر کنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366). و رجوع به تطهیر شود.

تطهیر کردن

دیکشنری فارسی به عربی

حرر

تطهیر کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

purge, purify, sanctify

تطهیر کردن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. طاهر کردن، نجاستزدایی کردن، طهارت گرفتن، پاک کردن ۲. غسل کردن ۳. حلال کردن ۴. ختنه کردن ۵. گناهزدایی کردن

تطهیر کردن

فرهنگ فارسی طیفی

مقوله: اختیار آتی هیر کردن دود دادن، بخور دادن، سوزاندن، اسفند دود کردن ختنه کردن، سنت کردن غبارروبی کردن

جست‌وجوی هم‌آوا

تطهر

لغت‌نامه دهخدا

تطهر. [ ت َ طَهَْ هَُ ] (ع مص ) سر و تن شستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پاک شدن و غسل آوردن زن از خون و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پاک شدن و سر و تن شستن . (آنندراج ). پاک شدن ازریم و آلودگی و غسل کردن زن . (از اقرب الموارد

تطهیر

لغت‌نامه دهخدا

تطهیر. [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاک گردانیدن و از همین است تطهیر ختان . || ختنه کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : کار اوو تو تا گه تطهیرکار طفل است و آن حجامش شکرش در دهان نهد و آنگه ببرد

تطهیر

فرهنگ فارسی عمید

۱. پاک‌ کردن؛ پاکیزه ‌کردن.۲. چیزی را با آب شستن و پاکیزه ساختن.

تطهیر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

purgation, sanctification

تطهر

فرهنگ فارسی معین

(تَ طَ هُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پاک شدن ، سرو تن شستن . 2 - (اِمص .) شست وشو.

جست‌وجوی متن

استطابت

فرهنگ فارسی عمید

پاک کردن؛ تطهیر کردن.

تطهیر یافتن

لغت‌نامه دهخدا

تطهیر یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) پاک شدن . تطهیر گرفتن . طهارت یافتن : پیش از این بود پر از لوث خطا چون زمزم یافت از آب کف شرع پیمبر تطهیر. علی خراسانی (از آنندراج ).و رجوع به تطهیر و ترکیبات آن شود.

تطهیر گرفتن

لغت‌نامه دهخدا

تطهیر گرفتن . [ ت َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تطهیر یافتن . پاک شدن . طهارت یافتن : صادق آن مهبط اسرار لدنی که گرفت دامن شرع ز سرچشمه ٔ علمش تطهیر. علی خراسانی (از آنندراج ).و رجوع به تطهیر شود.