لغتنامه دهخدا
تحرج . [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) از گناه به یک سو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کردن از گناه و توبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأثم . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و حقیقت آن دور شدن ازحَرَج است . (اقرب الموارد) تأثم . خارج شدن از حرج و گناه ... (تاج