لغتنامه دهخدا
تحجر. [ ت َح َج ْ ج ُ ] (ع مص ) تحجر گِل ؛ مثل سنگ سخت شدن آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مثل سنگ سخت گردیدن چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سخت شدن چیزی مثل سنگ . (فرهنگ نظام ). || در علم طب ، جمع شدن ماده ٔسخت در پلک چشم . (فرهنگ نظام ). ورم صغیرٌ یدمی و یتحجر فی الجفن